English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2926 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
flow U جریان جاری کردن
flowed U جریان جاری کردن
flows U جریان جاری کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ampere U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
oozed U جریان جاری
ooze U جریان جاری
oozing U جریان جاری
oozes U جریان جاری
routine U جریان عادی عادت جاری
routinely U جریان عادی عادت جاری
routines U جریان عادی عادت جاری
fet U وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
conducted U جاری شدن جریان الکتریکی در یک ماده
conducting U جاری شدن جریان الکتریکی در یک ماده
conducts U جاری شدن جریان الکتریکی در یک ماده
conduct U جاری شدن جریان الکتریکی در یک ماده
flushes U شستن با جریان سریع جاری شدن سرخ شدن رویانیدن
flush U شستن با جریان سریع جاری شدن سرخ شدن رویانیدن
flushing U شستن با جریان سریع جاری شدن سرخ شدن رویانیدن
drivel U اب دهان جاری ساختن از دهن یا بینی جاری شدن دری وری سخن گفتن
customs of the services U مقررات و روشهای جاری قسمتها امور جاری نیروها
inverting U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverts U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
marking current U جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
current cost accounting حسابداری هزینه جاری حسابداری براساس نرخ های جاری
jet U مانندفواره جاری کردن
tapped U از شیر اب جاری کردن
tap U از شیر اب جاری کردن
jetting U مانندفواره جاری کردن
pronounce the formula of a specified U صیغه جاری کردن
jetted U مانندفواره جاری کردن
jets U مانندفواره جاری کردن
blood U خون جاری کردن
tapping U از شیر اب جاری کردن
leakage current U جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
emanate U جاری شدن تجلی کردن
emanated U جاری شدن تجلی کردن
emanates U جاری شدن تجلی کردن
emanating U جاری شدن تجلی کردن
sluiced U ازبندیا دریچه جاری شدن خیس کردن
stream U جاری شدن ساطع کردن بطورکامل افراشتن
sluice U ازبندیا دریچه جاری شدن خیس کردن
streamed U جاری شدن ساطع کردن بطورکامل افراشتن
streams U جاری شدن ساطع کردن بطورکامل افراشتن
sluices U ازبندیا دریچه جاری شدن خیس کردن
dissave U ذخیره خود را برای کارهای جاری خرج کردن
saves U امکانی دربرنامه برای حفظ کردن کار جاری در فایل با نام دیگر
saved U امکانی دربرنامه برای حفظ کردن کار جاری در فایل با نام دیگر
save U امکانی دربرنامه برای حفظ کردن کار جاری در فایل با نام دیگر
all mains receiver U گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flow U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flowed U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flows U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull U وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit U جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
current U جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
currents U جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
heterodyne U ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor U مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
shedding U خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds U خون جاری ساختن جاری ساختن
shed U خون جاری ساختن جاری ساختن
constrictor U گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
constant current U جریان مستقیم جریان ثابت باطری
counter current U جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
induction current U جریان القاء شده جریان تحریک
switched U جریان را عوض کردن
switch U جریان را عوض کردن
switches U جریان را عوض کردن
runoff coefficient U ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number U این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
current flow U سیلان جریان فلوی جریان
three phase current U جریان سه فاز جریان دوار
current compensation U کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
parasitic current U جریان نشتی جریان خارجی
running key [کلید جاری رمز یا دفترچه جاری کلید رمز]
To swim against the current. U بر خلاف جریان آب شنا کردن
reflow U فروکش کردن جریان مجدد
grid current limiting U محدود کردن جریان شبکه
flumming U تنگ کردن مقطع جریان اب
damper U الت میزان کردن جریان هوا
electrolyze U تجزیه کردن بوسیله جریان برق
gresham's law U پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
throttling U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
throttles U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
to buck the trend <idiom> U بر خلاف جریان آب شنا کردن [اصطلاح مجازی]
throttle U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
throttled U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
process U جریان دعوی از مجرای قانون تعقیب کردن
processes U جریان دعوی از مجرای قانون تعقیب کردن
to swim against the tide <idiom> U بر خلاف جریان آب شنا کردن [اصطلاح مجازی]
to strive against the stream <idiom> U بر خلاف جریان آب شنا کردن [اصطلاح مجازی]
unstart U انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
circuitry U شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
idle current meter U دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
vortex ring state U حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
weather helm U تنظیم سکان برای خنثی کردن اثر جریان هوا
deflector U صفحه تیغه یا وسیله دیگری برای منحرف کردن یک جریان یا حرکت
fan U 1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fanned U 1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fanning U 1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fans U 1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
arrests U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
going U جاری
pourer U جاری
gushing U جاری
volant U جاری
actuals U جاری
sluicy U جاری
sister in law U جاری
groovy U جاری
running water U اب جاری
present-day U جاری
interfluent U در هم جاری
interfluous U در هم جاری
current U جاری
running U جاری
current cell U سل جاری
currents U جاری
working capacity U سرمایه جاری
yields U جاری شدن
excurrent U جاری شونده
account cuurent U حساب جاری
current asset U دارایی جاری
current assets U دارایی جاری
yield U جاری شدن
competitive price U قیمت جاری
yielded U جاری شدن
perfuse U جاری ساختن
trilled U جاری شدن
electrodynamics U الکترسیته جاری
circulating asset U دارایی جاری
Blood was running . U خون جاری شد
standing U روش جاری
flows U جاری شدن
The regulations in force . U مقررات جاری
standing order U دستور جاری
During (in)the current year. U درسال جاری
callendar year U سال جاری
trills U جاری شدن
flowed U جاری شدن
trill U جاری شدن
standing orders U دستور جاری
disembogue U جاری شدن
yeild U جاری شدن
currently U بطور جاری
yeild point U حد جاری شدن
tidal volume U حجم جاری
flow U جاری شدن
bank overdraft U حساب جاری
liquid limit U حد جاری شدن
current liability U بدهیهای جاری
current files U پروندههای جاری
current loop U حلقه جاری
routine U خط مشی جاری
routines U روش جاری
current date U تاریخ جاری
present consumption U مصرف جاری
current liability U بدهی جاری
checking accounts U حساب جاری
current account U حساب جاری
present income U درامد جاری
AC U حساب جاری
demand deposit U سپرده جاری
rules of procedure U روش جاری
current cell indicator U نشانگر سل جاری
current budget U بودجه جاری
current U جاری و روان
current instruction U دستورالعمل جاری
current income U درامد جاری
current liabilites U بدهیهای جاری
routines U خط مشی جاری
current yield U بازده جاری
routinely U روش جاری
routinely U خط مشی جاری
current expenditure U هزینه جاری
currents U جاری و روان
current liabilities U بدهیهای جاری
current price U قیمت جاری
routine U روش جاری
current assets U دارائیهای جاری
checking account U حساب جاری
current ratio U نسبت جاری
current accounts U حساب جاری
at the current rate of exchange U به نرخ مبادله جاری
standing operating procedures U روش جاری مخابرات
snivel U ازبینی جاری شدن
standing operating procedures U روش جاری عملیاتی
sniveled U ازبینی جاری شدن
sniveling U ازبینی جاری شدن
at the current rate of exchange U به نرخ جاری ارز
current directory U دایرکتوری جاری یا فعلی
outflows U به بیرون جاری شدن
outflow U به بیرون جاری شدن
snivels U ازبینی جاری شدن
daily routine U عادت جاری روزانه
snivelling U ازبینی جاری شدن
current rate of growth U نزخ رشد جاری
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1سلام. می خواستم معنی این جمله رو بدونم :above threshold bias currents
1سلام دوستان . یک سوال داشتم.در عبارتی که نوشتم از کجا باید بفهمیم که کلمه طراحی به کل جمله برمی‌گردد یا فقط به piping
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com